معنی پیوستگی ساختن در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
لغت نامه دهخدا
پیوستگی ساختن. [پ َ / پ ِ وَ ت َ / ت ِ ت َ] (مص مرکب) پیوستگی کردن.
فرهنگ فارسی هوشیار
(مصدر) وصلت کردن مواصلت کردن پیوستگی کردن: بخون نیز پیوستگی ساختم دل از کین ایران بپرداختم. (شا. لغ. ) پیوستگی کردن: وصلت کردن مواصلت کردن پیوستگی ساختن: در نامه ای که زال همی نویسد بسام نریمان بمازنداران در آن حال که با رودابه دختر شاه کابل پیوستگی خواست کرد.
پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا
وارد حساب کاربری
خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید
ثبت نام
کنید.