معنی پیچیده شدن در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
لغت نامه دهخدا
پیچیده شدن. [دَ / دِ ش ُ دَ] (مص مرکب) التواء. (زوزنی). تلوی. (تاج المصادر). اطواء. انهصار. (منتهی الارب): التیاث، پیچیده شدن چیزی بر چیزی. (تاج المصادر). هتهته؛ پیچیده شدن سخن. عکش، تعکش، پیچیده شدن موی و بر هم نشستن آن. (منتهی الارب).
فرهنگ فارسی هوشیار
(مصدر) تاب یافتن خمیده شدن، در نوردیده شدن، ملفوف شدن: ملتوی شدن، منحرف شدن بگشتن. -5 مشکل شدن (کلام سخن. . . ) : پیچیده شدن سخن. -6 درهم پیوستنبهم درآمدن: التیاث پیچیده شدن چیزی بر چیزی. -7 مجعد گشتن (موی) موغول شدن: تعکش پیچیده شدن موی. . .
پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا
وارد حساب کاربری
خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید
ثبت نام
کنید.