معنی پیچ و تاب خورد... در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
لغت نامه دهخدا
پیچ و تاب خوردن. [چ ُ خوَرْ / خُرْ دَ] (مص مرکب) بخود پیچیدن چنانکه دردمندی. بهر سوی متمایل شدن چون مستی یا بیهشی یا مبهوتی. بی آرامی نمودن با جنباندن تن بهر جانب.
پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا
وارد حساب کاربری
خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید
ثبت نام
کنید.