معنی پیکره در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
پیکره. [پ َ / پ ِ ک َ رَ / رِ] (اِ) زمینه. شالده. اساس: از پیکره ٔ کار معلوم است که... || ترتیب. نسق. || مقابل بوم. زمینه. || عکس. تصویر. نقش.
تصویر، نقش، مجسمه، تندیس. [خوانش: (پِ کَ رِ) (اِ.)]
پیکر،
تصویر صورت،
مجسمه، تندیس،
مجسمه
تندیس، مجسمه، بدنه، اساس، زمینه، شالوده، ترتیب، نسق، نظم
عکس، تصویر، زمینه، اساس