معنی چاخان در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
چاخان. (ترکی، ص) متملق. چاپلوس. با زرنگی و زیرکی. حقه باز. لافی. لاف زن. شارلاتانی در گفتار.زبان بازی. آنکه به تندی و چابکی گوید در فریفتن تو آنچه در دل ندارد. خوش محاوره. زبان آور. خوش آمدگو.
[تر.] (ص.) دروغگو، حقه باز.
تملق، چاپلوسی،
(صفت) متملق، چاپلوس، خوشامدگو، زبانباز،
(صفت) لافزن،
صاف
خالیبند
پشتهمانداز، حراف، حقهباز، شارلاتان، گزافه، لاف، لافزن، گزافهگویی، گزافهگو، خشتمال، دروغگو، دروغزن، دروغباف، دروغ، حرفمفت
چاخن: ترکی پشت هم انداز (صفت) حقه باز شارلاتان.