معنی چاهی در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

چاهی. (ص نسبی) منسوب به چاه. از چاه. || زندانی. محبوس در چاه:
نه چاهی را بگه دارد نه گاهی رابه چه دارد
ز عفوش بهره ورتر هرکه او افزون گنه دارد.
فرخی.
- پیغمبر چاهی، بعض شعرا از آن به یوسف بن یعقوب اسرائیلی کنایت کنند. یوسف علیه السلام.یوسف بن یعقوب که برادرانش او را در چاه افکندند. یوسف چاهی.
- کبوتر چاهی، قسمی کبوتر برنگ کبود یا خاکستری که از سایر کبوتران خردترند و بیشتر در بیرون آبادیها، در میان چاههای قنات یا چاههای متروک و مدروس منزل کنند. نوعی کبوتر وحشی برنگ خاکستری سیر که بیشتر در چاههایی از قبیل چاه، قنات چاه آسباب و دیگر چاههای مدروس آشیان کنند.
- یوسف چاهی، پیغمبر چاهی. یوسف (ع):
یکی یعقوب بن اسحاق و دیگر یوسف چاهی
سیم ایوب پیغمبر چهارم یونس متی.
منوچهری.

چاهی. (اِ) چای. شای. چایی. صاحب فلاحتنامه ٔ غازانی این گیاه معروف را چاهی نام میدهد و باز میگوید بزبان ختائی «چَه » گویند.

فرهنگ عمید

زندانی،
محبوس در چاه: یوسف چاهی،

مترادف و متضاد زبان فارسی

منسوب به چاه، زندانی، گناه‌کار

فرهنگ فارسی هوشیار

زندانی، محبوس در چاه

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر