معنی چرخاندن در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

چرخاندن. [چ َ دَ] (مص) چرخانیدن. حرکت دوری دادن بچیزی. (فرهنگ نظام). گرداندن. گردانیدن. || اداره کردن: چرخاندن دستگاهی یا ملکی یا اداره ای. رجوع به چرخانیدن شود.

فرهنگ معین

(چَ دَ) (مص م.) نک چرخانیدن.

فرهنگ عمید

چرخ دادن،
گرداندن و حرکت دادن چرخ دور محور خودش،
[مجاز] اداره کردن،

مترادف و متضاد زبان فارسی

به حرکت درآوردن، به دور خود گرداندن، وادار به چرخیدن کردن، چرخانیدن، چرخ دادن، به جریان‌انداختن، اداره کردن، کنترل کردن، مهار کردن

فرهنگ فارسی هوشیار

(مصدر) چرخانیدن

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر