معنی چرخنده در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

چرخنده. [چ َ خ َ دَ / دِ] (نف) چرخ زننده. دوار. گردان. گردنده. گردگردان. آنکه بدور خود یا بدور دیگری چرخد. رجوع به چرخ و چرخندگی شود.

فرهنگ عمید

چرخ‌زننده، گردنده، کسی یا چیزی که دور خود یا دور دیگری بچرخد،

حل جدول

فرفره

فرهنگ فارسی هوشیار

گردنده، گردان

پیشنهادات کاربران

دوار

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر