معنی چله داشتن در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

چله داشتن. [چ ِل ْ ل َ / ل ِ / چ ِ ل َ / ل ِ ت َ] (مص مرکب) آداب چله نشینی را معمول داشتن. معتکف چله خانه بودن. به عبادت و ریاضت مخصوص چله مشغول بودن. چله نشینی کردن و چله نشین بودن. شرایط و آداب چهل روزه ٔ عبادت مخصوص را به جای آوردن:
گله در چول و غله اندرچال
نتوان داشت چله از سر حال.
اوحدی.
بر سر پای چله داشته ام
وآن نه از بهر زله داشته ام.
اوحدی.
رجوع به چله و چله نشین و چله نشینی شود. || در روز چهلم مرگ کسی عزاداری کردن چله داری کردن. چله ٔ مرگ عزیزی را به پا داشتن. در چهلمین روز مرگ کسی مشغول عزاداری بودن.و رجوع به چله و چله دار و چله داری و چله داری کردن وچله گرفتن شود.

گویش مازندرانی

پرشاخه شدن درختان و گیاهان

فرهنگ فارسی هوشیار

(مصدر) در چله خانه معتکف شدن مدت چهل روز مدت چهل روز بعبادت و ریاضت پرداختن، در روز چهلم مرگ عزیزی مراسم خاصی برپا کردن.

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر