معنی چهر برافروختن در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
لغت نامه دهخدا
چهر برافروختن. [چ ِ ب َ اَ ت َ] (مص مرکب) روی رخشان کردن. نورانی کردن روی. تابناک کردن. متلألأ کردن:
که چون بامدادان چراغ سپهر
جمال جهان را برافروخت چهر.
نظامی.
|| سرخ شدن چهره. گلگون شدن. گل بر چهره شکفاندن. گل انداختن چهره. || مجازاً خشمگین و غضبناک شدن.
پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا
وارد حساب کاربری
خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید
ثبت نام
کنید.