معنی چهل تنان در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
لغت نامه دهخدا
چهل تنان. [چ ِ هَِ ت َ] (اِ مرکب) گروهی از ابدال که حق تعالی عالم رابوجود ایشان قائم دارد. (غیاث اللغات) (آنندراج).
چهل تنان.[چ ِ هَِ ت َ] (اِخ) نام بقعه و تکیه و مزار چهل تن درویش واقع در میان تکیه ٔ خواجه حافظ و تکیه ٔ هفت تنان بشیراز. کریم خان زند عمارت و سه دیوار و حصار از آجر و گچ دور این چهل قبر بساخت و فرهادمیرزا پسر عباس میرزای ولیعهد بسال 1257 هَ.ق. چهل سنگ تراشیده بر آن چهل مزار نصب نمود. (از فارسنامه ٔ ناصری ص 159).
پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا
وارد حساب کاربری
خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید
ثبت نام
کنید.