معنی چوبان در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

چوبان. (اِ) چوپان. شبان. راعی. شبان و گله بان و محافظ وحارس گوسپندان و اسبان. (ناظم الاطباء):
به چوبان بفرمود تا هرچه بود
فسیله بیارد بکردار دود.
فردوسی.
گله دار و چوبان همه کشته شد
سر بخت ایرانیان گشته شد.
فردوسی.
چو از روز یک ساعت اندرگذشت
بیامد بدرگاه چوبان ز دشت.
فردوسی.
رجوع به چوپان و شبان شود.

حل جدول

شبان

فرهنگ فارسی هوشیار

شبان، گله بان، محافظ و حارس گوسپندان و اسبان

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر