معنی ژان در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

ژان. (اِخ) امپراطور حبشه. اورا دجه کاسائی گویند. وی در حدود سال 1832 متولد شد و بسال 1889 م. درگذشت.

ژان. (اِخ) کنت انگولم. امیر و ادیب فرانسوی متولد در اورلئان بسال 1404 و متوفی در کنیاک بسال 1467 م.

ژان. (اِخ) دوک دآلنسن. متولد در 1409 و متوفی در پاریس بسال 1476 م.

ژان. (اِخ) نام پادشاه دانمارک و سوئد و نروژ (1455-1513 م.).

ژان. (اِخ) کنت آرمانیاک. رجوع به آرمانیاک شود.

ژان. (اِخ) مورخ فرانسوی در قرن دوازدهم میلادی. او را آثار بسیاری به زبان لاتین است.

ژان. (اِخ) یا ژان گری. رجوع به گری شود.

ژان. (اِخ) ملکه ٔ فرانسه (1326-1360 م.). دختر گیوم سیزدهم کنت دُوِرنی و بولنی.

ژان. (اِخ) کنتس فلاندر و هنو دختر بودوآن نهم کنت فلاندر و امپراطور قسطنطنیه، متوفی در 1249 م.

ژان. (اِخ) او را پره مونتره نامند. نام رئیس طرفداران عقاید مذهبی در پراگ (1370-1421 م.).

ژان. (اِخ) اتو. عالم فقه اللغه و باستان شناس و مورخ آلمانی (1813- 1869 م.).

ژان. (اِخ) باتیست ژزف فابیان سه باستیان. آرشیدوک اطریش متولد در 1782 و متوفی در 1859 م.

ژان. (اِخ) شارل ماری ایزیدر. نام شاهزاده ٔ بوربونی (1824-1887 م.).

ژان. (اِخ) فردریک لوئی. نویسنده ٔ وطن خواه آلمانی متولددر لانز. وی در 1813 م. آلمانها را بر فرانسویان بشورانید. (1778-1852 م.).

ژان. (اِخ) او را کاتولیکوس می نامند. مورخ ارمنی متوفی در 925 م. او تاریخ ارمنستان را به روایت موسی خورنی و الیزه و دیگر مورخان ارمنی نوشته است.

ژان. (اِخ) نپوموسن ماری ژزف. پادشاه ساکس متولد در 1801 و متوفی در 1873 م.

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری