معنی کاجو در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

کاجو. (اِخ) حاکم جانب غربی بغداد: و والوا کاجو الجانب الغربی و جعل الجانب الشرقی الی ابی الفتح تتج الحجری و اخیه ابی الفوارس سخرباس شرکه بینهما. (کتاب الاوراق صولی ص 82).
... و فی هذاالشهر مات المعروف بزنجی الکاتب و کان مقدما فی الکتبه مذ ایام احمدبن محمدبن الفرات و هوالّذی اصطعنه و کان کاجو و ینال انحدر الی ابن رایق فوصلها و رجعاثم انحدر کاجو و ماکرو و تکنجور و صافی قوادالساجیه. (ایضاً کتاب الاوراق صولی ص 85).

کاجو. (اِخ) (رودِ...) رود کاجو از بگیربند سرچشمه گرفته وارد خلیج گواتر میشود و از شعبات رود سرباز که از رودهای حوضه ٔ خلیج فارس است میباشد. (جغرافیای طبیعی کیهان ص 74 و 80).

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر