معنی کارآمد در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
کارآمد. [م َ] (ن مف مرکب) آنکه کارها را به نیکوئی انجام دهد. آنکه کار داند، گوئیم: مردی یا زنی کارآمد است:
بجز فرهاد کورا تیشه ٔ آخر بکار آمد
به این فرزانه ده یک مرد کارآمد نمی آید.
محسن تأثیر (از آنندراج).
|| شی ٔ قابل استعمال.
(مَ) (ص مف.) شایسته، کاردان.
کاردان، کارآزموده، شایسته، کسی که کارها را بهخوبی انجام میدهد،
چیزی که به کار آید و سودمند باشد،
به دردخور
باتدبیر، حاذق، خبره، فعال، کارآ، کارآزموده، کارآمد، کاردان، کارکشته، کاری، ماهر،
(متضاد) بیتدبیر، بیفکر
آنکه کارها را به نیکوئی انجام دهد