معنی کارتن در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
کارتن.[ت َ] (اِ مرکب) عنکبوت را گویند. (برهان) (انجمن آرا). مؤلف برهان گوید: اگر پای عنکبوت بر کسی بندند که شبها تب میکرده باشد تب ازو مفارقت کند، اگر جایگاه عنکبوت را با علک رومی بخور کنند تمام بگریزند و الا بمیرند:
جولهی را در خراسان بُد وطن
دام زرقش کار او چون کارتن.
سراج الدین راجی.
|| جولا. جولاهه.
کارتن. [رُ ت ِ] (فرانسوی، اِ) ماده ای که در پلاستهای ریشه ٔ هویج علاوه بر کلروفیل وجود دارد. (گیاه شناسی گل گلاب ص 20).
کارتن. [ت ُ] (فرانسوی، اِ) جلد مقوائی برای ضبط اوراق. || پرونده. جزوه دان.
عنکبوت، جولاهه، نساج. [خوانش: (تَ) (اِ.)]
جلد مقوایی برای نگه داری برگه ها، پوشه، جعبه مقوایی. [خوانش: (تُ) [فر.] (اِ.)]
تننده،
(اسم) (زیستشناسی) = عنکبوت
جعبۀ مقوایی که برای بستهبندی اجناس مختلف به کار میرود،
[منسوخ] جلد مقوایی، پوشه،
جعبهمقوایی 2، پروندهدان، جزوهدان، مقوا
عنکبوت
عنکبوت را گویند