معنی کاروان زن در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

کاروان زن. [کارْ / رِ زَ] (نف مرکب) دزدی که کاروان میزند. کسی که کاروان را لخت میکند:
کرشمه کردنی بر دل عنان زن
خمارآلوده چشمی کاروان زن.
نظامی.
ازین مشتی خیال کاروان زن
عنان بستان، علم بر آسمان زن.
نظامی.

فرهنگ عمید

دزدی که به کاروان حمله‌کرده و اموال کاروانیان را غارت می‌کند،
[مجاز] دلربا،

فرهنگ فارسی هوشیار

(صفت) دزدی که بکاروان حمله میکند و پول و اثاثه کاروانیان را بغارت میبرد: } گر شمه کردنی بر دل عنانی زن خمار آلوده چشمی کاروان زن. { (نظامی)

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر