معنی کارگری در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
لغت نامه دهخدا
کارگری. [گ َ] (حامص مرکب) کار. عمل کارگر. || تأثیر.
حل جدول
عملگی
مترادف و متضاد زبان فارسی
عملگی، فعلگی
پیشنهادات کاربران
مزدورکاری
عملگی
پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا
وارد حساب کاربری
خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید
ثبت نام
کنید.