معنی کار رفتن در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

کار رفتن. [کارْ، رَ ت َ] (مص مرکب) از پیش رفتن کار. (آنندراج):
از سر کوی تو هر کو به ملالت برود
نرود کارش و آخر به خجالت برود.
حافظ (ازآنندراج).
|| (در اصطلاح روسبیان) کار رفتن زن بد؛ رفتن او به عمل بد. پرداختن روسبی به کار زشت. به تباهی رفتن زن، بمزد و اجرت.

فرهنگ فارسی هوشیار

(مصدر) کار کردن بعمل پرداختن کار رفته. یا کار رفتن زن بد (روسبی) . ‎- 1 پرداختن او بعمل بد، انجام شدن کاری اجرا شدن عملی. یا کار رفتن از کسی یا چیزی. انجام شدن کار بدست او یا توسط آن: } کار از تو میرود مددی ای دلیل راه خ کانصاف میدهیم وز راه اوفتاده ایم ‎. { (حافظ 2151)

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر