معنی کام و کر در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

کام و کر. [م ُ ک َ] (اِ مرکب، از اتباع) مراد و هوی. از اتباع و کر بمعنی مراد و مقصود است. (یادداشت مؤلف):
کار بی علم کام و کر ندهد
تخم بی مغز بار و بر ندهد.
سنایی غزنوی (از فرهنگ نظام) (حاشیه ٔ برهان چ معین).
دهر اگر خوان زندگانی ساخت
خورد هر چاشنی که کام و کر است.
خاقانی.
|| قدرت و توان. (یادداشت مؤلف):
ای بذل تو سیم و زر، وی کار تو کام و کر
وی رأی تو ماه و خور، وی صنع تو رفق و کین.
مختاری (یادداشت مؤلف).

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر