معنی کتن در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

کتن. [ک َ ت َ] (ع اِ) ریم و چرک. || خاک بن خرمابن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || (اِمص) دودگرفتگی خانه. (منتهی الارب) (آنندراج). || سیاهی گرفتن لب. یقال: کتنت محافل البعیر من اکل العشب، اذا لزق به اثر خضرته. (منتهی الارب). سیاهی گرفتگی لب. (آنندراج) (از اقرب الموارد).

کتن. [ک َ ت َ] (ع مص) آلوده شدن لب به دود و سیاهی. (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). دود گرفتن. (از اقرب الموارد). || چرک گردیدن. (از ناظم الاطباء). چرک گرفتن. (از اقرب الموارد). || چسبیدن به لبهای شتر اثر سبزی گیاه. (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || چسبان شدن چیز و ریمناک گردیدن. (از ناظم الاطباء). برچسبان شدن و ریمناک گردیدن. (منتهی الارب).
- کتن مشک، چرک گرفتن آن. (از اقرب الموارد). چرکین و ریمناک شدن آن. (از ناظم الاطباء).

کتن. [ک َ ت ِ / ک ِ] (ع اِ) کاسه. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). قدح. (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد).

کتن. [ک َ ت ِ] (ع ص) ریمناک. چرکین. ریمگین.
- سقاء کتن، مشک چرکین و ریمناک. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج).

گویش مازندرانی

کرخت

افتادن

چوبی که گازران با آن رخت را کوبند

فرهنگ فارسی هوشیار

کاسه ‎ ریم چرک، دود گرفتگی دود زدگی

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر