معنی کتک زدن در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
کتک زدن. [ک ُ ت َ زَ دَ] (مص مرکب) سیاست کردن. آزردن. جفا نمودن. (ناظم الاطباء). کسی را مورد ضرب (کتک) قرار دادن. (فرهنگ فارسی معین). زدن با هر چیز. زدن با دست یا چوب و امثال آن. زدن برای شکنجه.
(~. زَ دَ) (مص م.) تنبیه بدنی کردن.
زدن است گویند فلانی را کتک سختی زدم و او کتک مفصلی خورد.
زدن است گویند فلانی را کتک سختی زدم و او کتک مفصلی خورد
جفا نمودن، آزردن ستلاندن لت زدن کوب زدن کوب زدن (مصدر) کسی را مورد ضرب (کتک) قرار دادن: } فنی را کتک سختی زدم. . . { (یکی بود یکی نبود)
زدن است گویند فلانی را کتک سختی زدم و او کتک مفصلی خورد.