معنی کدید در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

کدید. [ک َ] (ع اِ) نمک جوش ناکرده. (منتهی الارب). نمک نیم کوفته. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || آواز نمک وقتی که در دیگ ریزند. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || زمین شکم فراخ. (منتهی الارب). شکم فراخ زمین. (ناظم الاطباء). شکم فراخ زمین که چون وادی است و از آن گشاده تر است. (از اقرب الموارد). || زمین درشت و کوفته. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). زمین به سم ستور کوفته. (مهذب الاسماء) (از اقرب الموارد).
- یوم الکدید، از ایام حروب عرب. (اقرب الموارد). روزی است که عنتره و وردبن عمرو در وی کشته شدند. (منتهی الارب). از ایام عرب است. (معجم البلدان).

کدید. [ک َ] (اِخ) موضعی است بر چهل ودو میلی مکه. ابن اسحاق گوید پیامبر در رمضان به مکه رفت و روزه بود با اصحاب تا در کدید که میان عسفان و امج است روزه را افطار نمود. (از معجم البلدان).

کدید. [ک َ] (اِخ) آبی است میان حرمین شریفین. || وادیی است قرب نخیل که راه فید به سوی مدینه او را قطع می کند. (منتهی الارب). موضعی است در حجاز. (از معجم البلدان).

فرهنگ فارسی هوشیار

‎ نمک اسیده، شکاف فراخ، زمین کوفته زیر پای ستوران، گرد خاک

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر