کرچ در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
لغت نامه دهخدا
فرهنگ معین
(کُ یا کَ رَ) (اِ.) قاچ، یک قاچ از خربزه یا هندوانه.
(کُ) (ص.) حالت مرغی که آماده خوابیدن روی تخم است.
فرهنگ عمید
قطعۀ بریدهشده از خربزه یا هندوانه، قاش، قاچ: ماند کرچی گفت این را من خورم / تا چه شیرینخربزهست این بنگرم (مولوی: ۲۴۸)،
* کرچکرچ: [قدیمی] قطعهقطعه، تکهتکه، قاشقاش: به تیغ اگر بکند کرچکرچ پهلویم / بهسان خربزۀ نرم دلخموشم من (سیفی بدیعی: لغتنامه: کرچکرچ)،
ویژگی مرغ خانگیای که بر روی تخم خوابیده است،
حل جدول
حالت مرغ روی تخم
گویش مازندرانی
ماکیان کرچ، زمین سفت
سنگ چین راهنما
آراسته، شیک، مخالف ژولیده
ترد، شکننده
فرهنگ فارسی هوشیار
(اسم) گوی گریبان، پارچه ای که از گریبان بیرون آورند قواره. - 3 قطعه ای بریده از خربزه و هندوانه برین قاش تراشه، تکه قطعه. (صفت) حالت مرغی که آماده خوابیدن روی تخم است.
پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.