معنی کریمة در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

کریمه. [ک َ م َ] (ع ص) کریمه. مؤنث کریم. ج، کرائم، کریمات. (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). و کِرام. (اقرب الموارد). || زن صاحب کرم. زن بخشنده. (فرهنگ فارسی معین). || صاحب کرم. (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). مرد بسیارکرم و التاء للمبالغه. (ناظم الاطباء).

کریمه. [ک َ م َ] (ع اِ) بینی و هر عضو شریف مانند گوش و دست. (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد). بینی و هر عضو شریف مانند گوش و دست و لحیه و ریش. (ناظم الاطباء). کریمتان، دو چشم. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج). کریمتین، دو چشم. (یاداشت مؤلف). || (اِخ) نام مردی. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج).

کریمه. [ک َ م َ] (اِخ) بنت احمد المروزی است و یکی از شیوخ بنام احمدبن علی بن ثابت بن احمدبن مهدی خطیب بغداد صحیح بخاری را در مدت پنج روز نزد این زن خواند. (یادداشت مؤلف).

فرهنگ فارسی آزاد

کَرِیْمَه، مُؤنَّث کریم با همان معانی- نفیس و مرغوب- هر یک از اعضاء شریفه بدن (جمع:کَرائِم-کَرِیْمات)،

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر