معنی کریه روی در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

کریه روی. [ک َ] (ص مرکب) کریه المنظر. کریه منظر. زشت. ناخوش دیدار. بدگِل:
گوریست سیاه رنگ دهلیزم
خوکیست کریه روی دربانم.
مسعودسعد.
رجوع به کریه منظر شود.

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر