معنی کسالت در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

کسالت. [ک َ ل َ] (ع اِمص) کاهل شدن. (آنندراج) (غیاث اللغات). کاهلی. (دهار). گرانی در حرکت و سستی و آهستگی و سنگینی. || درماندگی و خستگی. || بیماری و رنجوری. آزردگی. دلتنگی. دلگیری. || گرفتگی و دل شکستگی. || آشفتگی. پریشانی. (ناظم الاطباء).

فرهنگ معین

(کَ لَ) [ع. کساله] (مص ل.) سستی، بیماری، رنجوری.

فرهنگ عمید

سستی، بی‌حالی،
رنجوری، بیماری،
خستگی،

حل جدول

سستی، بی حالی

مترادف و متضاد زبان فارسی

بیماری، درد، عارضه، مرض، ناخوشی، نقاهت،
(متضاد) سلامت

فرهنگ فارسی هوشیار

کاهل شدن، سستی و آهستگی و دلشکستگی، رنجوری، بیماری، آزردگی، دلگیری

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر