معنی کشتکار در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

کشتکار. [ک ِ] (ص مرکب) زارع. دهقان. فلاح. زراعت کننده. برزیگر. برزگر. (ناظم الاطباء). کشاورز. (یادداشت مؤلف). || (اِ مرکب) زمین مزروع. مزرعه. محل زراعت. (ناظم الاطباء):
گفت ما خوردیم بر در کشتکار رفتگان
هر که آید گو بری او هم ز کشت ما بخور.
ابن یمین.
- کشتکار جهان، کنایه از دنیا و روزگار. (ناظم الاطباء).

فرهنگ معین

(کِ) (اِ.) زارع، برزگر.

مترادف و متضاد زبان فارسی

برزیگر، حارث، دهقان، زارع، کشاورز

فرهنگ فارسی هوشیار

کشاورز

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر