معنی کشت و ورز در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
لغت نامه دهخدا
کشت و ورز. [ک ِ ت ُ وَ] (ترکیب عطفی، اِمص مرکب) کشت. زراعت. فلاحت. کشاورزی. کشتکاری:
بشد رأی و اندیشه ٔ کشت و ورز
که مردم به ورزش همی گیرد ارز.
فردوسی.
این ولایت باز گذارید تا من با آدمیان دهم تا در این خانه کشت و ورز کنند و هم در اینجا مقام کنند. (اسکندرنامه نسخه ٔ خطی سعید نفیسی).
فرهنگ فارسی هوشیار
(اسم) کشاورزی زراعت.
پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا
وارد حساب کاربری
خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید
ثبت نام
کنید.