معنی کش و قوس رفتن در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
لغت نامه دهخدا
کش و قوس رفتن. [ک َ / ک ِ ش ُ ق َ رَ ت َ] (مص مرکب) دست دادن حالتی که در آن آدمی دستهای خود را از دو جانب بکشد و پشت و گردن بپیچد به اراده ٔ رفع خستگی خواب و جز آن را یا آنکه پیش از تبهای نوبه غالباً به آن میل می کند. تَمَطّی. (یادداشت مؤلف). کش واکش.
فرهنگ فارسی هوشیار
(مصدر) تمدد اعصاب و کشش اعضای بدن خمیازه کشیدن: دست و پای را دراز کرد و کش و قوس رفت.
پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا
وارد حساب کاربری
خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید
ثبت نام
کنید.