معنی کوثر در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

کوثر. [ک َ ث َ] (ع ص، اِ) بسیار از هر چیزی. (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد). || غبار بسیار و برهم نشسته. (منتهی الارب) (آنندراج). غباری که هنگام برخاستن بسیار درهم پیچد. (از اقرب الموارد). || مرد بسیارخیر و بسیاردهش. (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد). || مهتر. (منتهی الارب) (آنندراج). سرور بسیارخیر. (از اقرب الموارد). || اسلام. || نبوت. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). || نیکی بسیار. (ترجمان القرآن). || فرزندان بسیار. اولاد بسیار. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).

کوثر. [ک َ ث َ] (اِخ) جویی است در بهشت که از آن جمیع چشمه های بهشت جاری می گردد. (منتهی الارب) (آنندراج). نهری در بهشت. (از اقرب الموارد): چشمه ٔ کوثر. حوض کوثر.نهر کوثر: انا اعطیناک الکوثر (قرآن 1/108)، ما بدادیم ترا حوض کوثر. (ترجمه ٔ تفسیر طبری).
چو روی یار من شد دهر گویی
همی عارض بشوید بآب کوثر.
دقیقی.
آبش همه از کوثر و از چشمه ٔ حیوان
خاکش همه از عنبر و کافور عجین است.
منوچهری.
یکی قطره زو بر کفم برچکید
کف دست من گشت چون کوثری.
منوچهری.
برنه به کف دستم آن جام چو کوثر
جام دگر آور به کف دست دگر نه.
منوچهری.
گه رستخیز آب کوثر وراست
لوا و شفاعت سراسر وراست.
اسدی.
صحراش منقش همه ماننده ٔ دیبا
آبش عسل صافی ماننده ٔ کوثر.
ناصرخسرو.
ای هوشیار مرد چه گویی که آن گروه
هرگز سزای نعمت فردوس و کوثرند.
ناصرخسرو.
در بزمگاه مالک ساقی زمانه اند
این ابلهان که در طلب جام کوثرند.
ناصرخسرو.
گویند بهشت و حور و کوثر باشد
و آنجا می ناب و شهد و شکر باشد.
(منسوب به خیام).
آب وی آب زمزم و کوثر
خاک وی جمله عنبر و کافور.
(از کلیله و دمنه).
قطره ٔ کوثر و قِمطره ٔ قند
از شکرهای لفظاو اثر است.
خاقانی (دیوان چ سجادی ص 85).
در لب تو هست از کوثر اثر
در دل خاقانی از آتش نشان.
خاقانی.
به بوتراب که شاه بهشت و کوثر اوست
فدای کعب و ترابش کواعب و اتراب.
خاقانی (دیوان چ سجادی ص 51).
چو طاووسی عقابی بازبسته
تذروی بر لب کوثر نشسته.
نظامی.
چون نمی آید بسر زآن بحر هیچ
پس چراصد چشمه چون کوثر رسید.
عطار.
چون که آب خوش ندید آن مرغ کور
پیش او کوثر نماید آب شور.
مولوی.
عارضش باغی، دهانش غنچه ای
بل بهشتی در میانش کوثری.
سعدی.
بیا ای شیخ و از خمخانه ٔ ما
شرابی خور که در کوثر نباشد.
حافظ.
فردا شراب کوثر و حور ازبرای ماست
و امروزنیز ساقی مهروی و جام می.
حافظ.

کوثر. [ک َ ث َ] (اِخ) سوره ٔ صدوهشتمین از قرآن، مکیه و آن سه آیت است، پس از ماعون و پیش از کافرون. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).

کوثر. [ک َ ث َ] (اِخ) دهی از دهستان دربقاضی است که در بخش حومه ٔ شهرستان نیشابور واقع است و 118 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).

کوثر. [ک َ ث َ] (اِخ) روستایی است در طائف و حجاج بن یوسف در آنجا معلم بود. (از معجم البلدان).

فرهنگ معین

بسیار از هر چیز، نام جویی در بهشت. [خوانش: (کَ ثَ) [ع.] (اِ.)]

فرهنگ عمید

نهری در بهشت،
صد‌وهشتمین سورۀ قرآن کریم، مکی، دارای ۳ آیه، إنّاٲعطینا،
هر چیز فراوان و متراکم،
شخص بزرگ و پرخیر، بخشنده،

حل جدول

چشمه ای در بهشت

کوتاه ترین سوره قرآن

کوچکترین سوره قرآن

مترادف و متضاد زبان فارسی

چشمه

فرهنگ فارسی هوشیار

جویی است در بهشت که از آن جمیع چشمه های بهشت جاری میگردد، چشمه کوثر، هر چیز متراکم و فراوان، خیرکثیر

فرهنگ فارسی آزاد

کَوْثَر، آب گوارا و شیرین- شخصی بزرگ و با سخاوت و عطا- خیر کثیر- تعداد زیاد- قدر و مقام عظیم،

کَوْثَر، نام چشمه یا نهریست در بهشت- در مقامی کنایه از آیات الهیّه است که سبب حیاتِ ابدی می گردد- ایضاً در تشبیه با کلمات دیگر آمده است مانند کوثر بقا- کوثر وصال- کوثر معانی..،

کَوْثَر، نام سوره108 قرآن است که مکیّه می باشد و فقط سه آیه دارد و کوچکترین سوره است،

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری