معنی کیل دار در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

کیل دار. (نف مرکب) پوشیده از یک پارچه ای. (ناظم الاطباء). کیل دارنده. آنچه از نمد پوشیده شده. (فرهنگ فارسی معین).
- سپر کیل دار، سپری که از موی بز پوشیده باشند. (فرهنگ فارسی معین):
بزد خشت بر سه سپر کیل دار
گذشت و به دیگر سو افگند خوار.
(شاهنامه چ بروخیم ج 1 ص 212).

کیل دار. [ک َ / ک ِ] (نف مرکب) مراقب صحت کیل و پیمانه. (ناظم الاطباء).

فرهنگ فارسی هوشیار

(صفت) آنچه از نمد پوشیده شده. یا سپر کیل دار. سپری که از موی بز پوشیده باشند: بزر خشت بر سر سپر کیل دار گذشت و بدیگر سوا فکند خوار. توضیح کسره اضافت و صفی بمناسبت وزن شعر حذف شده (ایضا ح) .

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر