معنی کیمیاگری در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

کیمیاگری. [گ َ] (حامص مرکب) اکسیرسازی. (ناظم الاطباء). تبدیل فلزات ناقص به فلزات کاملتر. اکسیرسازی. (فرهنگ فارسی معین):
حافظ غبار فقر و قناعت زرخ مشوی
کاین خاک بهتر از عمل کیمیاگری.
حافظ.
غلام همت آن رند عافیت سوزم
که در گداصفتی کیمیاگری داند.
حافظ.
رجوع به کیمیاگر شود. || مکاری. مکر. حیله. (فرهنگ فارسی معین). || عشقبازی و عاشقی. (ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین).

فرهنگ عمید

شغل و عمل کیمیاگر: حافظ غبار فقر و قناعت ز رخ مشوی / کاین خاک بهتر از عمل کیمیاگری (حافظ: ۹۰۰)،
(اسم، حاصل مصدر) علم شیمی‌ در قرون وسطی که هدف آن تبدیل فلزات پست و ناقص به طلا و یافتن دارویی برای همۀ بیماری‌ها بود،

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر