معنی گالش در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

گالش. [ل ُ / ل ِ] (فرانسوی، اِ) سرموزه از جیر و جز آن. چرموق.

گالش. [ل َ / ل ِ] (اِ) در لهجه ٔ مازندرانی و گیلکی شبان گاو را گویند چنانکه کرد در همانجا شبان گوسفند است. گاودار. گله دار.

فرهنگ معین

(لِ یا لُ) [فر.] (اِ.) کفش لاستیکی که یا مستقیماً آن را به پا کنند و یا کفش چرمی را برای حفظ از گل و باران داخل آن نمایند.

(لِ یا لَ) [گیل. - ماز.] (اِ.) چوپان گاو، گاودار.

فرهنگ عمید

کفش لاستیکی،
[منسوخ] کفش لاستیکی که در هنگام بارندگی روی کفش چرمی می‌پوشند،

حل جدول

کفش لاستیکی

گویش مازندرانی

گاوچران، چوپان گاو دار، کفش لاستیکی زنانهدر سانسکریت...

فرهنگ فارسی هوشیار

گالوش فرانسوی رو کفشی سر موزه، کفش جیر (اسم) چوپان گاو گاودار. (اسم) سرموزه و کفش از جیر و غیره، کفش لاستیکی که یا مستقیما آنرا بپا کنند و یا کفش چرمی را برای حفظ از گل و باران داخل آن نمایند: گالش و گیوه و فستونی و چلوار گران نفت و کبریت گران کاغذ و سیگار گران.

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر