معنی گرانبها در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
گرانبها. [گ ِ ب َ] (ص مرکب) نفیس. قیمتی. ثمین. باارزش. سنگین قیمت:
وی ماه سبک عنان تر از عمر
چون عمر گرانبهات جویم.
خاقانی.
ای درّ گرانبهاتر از روح
چون روح سبک لقات جویم.
خاقانی.
گرچه گهری گرانبها بود
چون مه به دهان اژدها بود.
نظامی.
(~. بَ) (ص مر.) نفیس، باارزش، قیمتی.
نفیس
قیمتی
ثمین
ارجمند، ارزشمند، ارزنده، باارج، باارزش، بهادار، پرارزش، پرقیمت، پرقیمت، ثمین، قیمتی، گران، گرانقدر، گرانقیمت، گرانمایه، مهم، نفیس،
(متضاد) بیاهمیت، کمبها، کمقیمت
قیمتی، سنگین قیمت، با ارزش