گرایش در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

گرایش. [گ َ / گ ِ ی ِ] (اِمص) (از: گرای + ش، اسم مصدر). (حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین). رجوع به اسم مصدر تألیف همین نگارنده شود. میل وخواهش. (برهان). میل. رغبت. (از غیاث):
کنون من تو را آزمایش کنم
یکی سوی رزمت گرایش کنم.
فردوسی.
نه گاه بسودن مر آن را نمایش
نه گاه گرایش مر آن را گرانی.
فرخی.
گرایش نکردی به کار دگر
گهی پای کندی ز تن گاه سر.
نظامی.
همان دین دیرینه را نو کنند
گرایش سوی دین خسرو کنند.
نظامی.
به هر جا گرایش کند جان تو
بود نور و ظلمت به فرمان تو.
نظامی.
گهی دل به رفتن گرایش کند
گهی خواب را سر ستایش کند.
نظامی.
|| قصد و آهنگ. || پیچش باشدکه از نافرمانی کردن است. (برهان).

فرهنگ معین

میل و رغبت، قصد، اراده، آهنگ، سرپیچی، نافرمانی، سنجش، توزین. [خوانش: (گِ یِ) (اِمص.)]

فرهنگ عمید

قصد، آهنگ،
تمایل، میل و رغبت،

مترادف و متضاد زبان فارسی

انحراف، تمایل، میل، آهنگ، قصد، گروش، رویکرد

فرهنگ فارسی هوشیار

میل و خواهش، میل و رغبت

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر