معنی گرفتاری در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

گرفتاری. [گ ِ رِ] (حامص) مؤاخذه:
هر کو به شبی صدره عمرش نه همی خواهد
بی شک به بر ایزد باشدش گرفتاری.
منوچهری.
|| ابتلاء. اسیری. بیچارگی. درماندگی:
اگر به صید روی وحشی از تو نگریزد
که در کمند تو راحت بود گرفتاری.
سعدی.

فرهنگ معین

(~.) (حامص.) بیچارگی، درماندگی.

فرهنگ عمید

اسارت، دربند بودن،
[مجاز] دچار شدن،
[مجاز] رنج و زحمت و شغل و کار بسیار،

حل جدول

معضل

محذور

اسر

مترادف و متضاد زبان فارسی

ابتلا، اسارت، حبس، قید، تعب، تنگنا، دردسر، سختی، گیر، مخمصه، اشتغال، مشغولیت، رنج، مصیبت، دلباختگی، دلدادگی، عاشقی،
(متضاد) آزادی، رهایی

فرهنگ فارسی هوشیار

مواخذه، اسیری، بیچارگی، درماندگی

پیشنهادات کاربران

بلا

هچل-اسارت-مشکلات-

پابندی-بامس

هچل

مشغله

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر