معنی گرگاب در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

گرگاب. [گ ُ] (اِخ) دهی است از دهستان برخوار بخش حومه ٔ شهرستان اصفهان، واقع در 26 هزارگزی شمال اصفهان و 500راه امیرآباد به اصفهان. هوای آن معتدل و دارای 1222 تن سکنه است. آب آنجا از قنات تأمین میشود. محصول غلات، پنبه، صیفی، روناس، خربزه ٔفراوان، پشم، روغن. شغل اهالی زراعت و گله داری است و صنایع دستی زنان کرباس بافی. راه شوسه دارد. یک دبستان و در حدود 10 باب دکان و قلعه ٔ نوساز دارد. خربزه ٔ گرگاب به خوش طعمی و شیرینی معروف است و به شهرستانها صادر میشود. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10).

فرهنگ فارسی هوشیار

(اسم) نوعی خربزه مرغوب بشکل اهلیلجی که در گرگاب و دیگر نواحی اصفهان میروید.

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر