معنی گریزاندن در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
لغت نامه دهخدا
گریزاندن. [گ ُ دَ] (مص) فرار دادن. || رهانیدن مال التجاره از باج و گمرک از راهی غیرمسلوک تا باج ندهد. قاچاق کردن. رجوع به گریزانیدن شود.
فرهنگ عمید
فراری دادن، اسباب فرار کسی را فراهم ساختن،
حل جدول
تاراندن
فرهنگ فارسی هوشیار
(مصدر) فرار دادن، قاچاقی مال التجاره را بجایی بردن تا حقوق گمرکی و عوارض را ندهند.
پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا
وارد حساب کاربری
خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید
ثبت نام
کنید.