معنی گزنگو در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
لغت نامه دهخدا
گزنگو. [گ َ زَ] (اِ) بته ٔ خار که بر آن ترانگبین نشیند. (زمخشری در کلمه ٔ طرنجبین). گزانگبین. (شعوری):
اگر لازم آید ترا مسهلی
مشو از گزنگو بدل غافلی.
(شعوری ج 2 ورق 303).
رجوع به گزنبو شود.
فرهنگ فارسی هوشیار
(اسم) گزانگبین، بوته خار که بر ترنجبین نشیند.
پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا
وارد حساب کاربری
خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید
ثبت نام
کنید.