معنی گفتگو در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
گفتگو. [گ ُ ت ُ] (اِمص مرکب) مکالمت. (آنندراج). مباحثه. مجادله. گفت و شنود:
نگر نرّه دیو اندرین جستجو
چه جست و چه دید اندرین گفتگو.
فردوسی.
می اندر گفتگو آمد پس از گفتار جنگ آمد
خم و خانه بچشم من همه تاریک و تنگ آمد.
فرخی.
و او کسی است که در حکم بر او غلبه نمی توان کرد و در شکست و بست با او گفتگو و برابری نمی توان نمود. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 310).
همچو آن ابلیس و ذریات او
با خدا در جنگ و اندر گفتگو.
مولوی.
گفتگو آیین درویشی نبود
ورنه با تو ماجراها داشتیم.
حافظ.
و رجوع به گفتگوی و گفت و گوی شود.
(گُ تُ) (حامص.) = گفت و گوی: مباحثه، مجادله، مکالمه.
با هم سخن گفتن،
مکالمه
بحث
محاوره
سخن، صحبت، گپ، مباحثه، محاوره، مذاکره، مشافهه، مصاحبه، مقال، مکالمه، پچپچ، خبر، شایعه، آوازه، هایوهوی، جدل، قالوقیل، قالومقال، مجادله
مباحثه، مجادله، گفت و شنود