معنی گل بدنامی در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
لغت نامه دهخدا
گل بدنامی. [گ ُ ل ِ ب َ] (ترکیب اضافی، اِ مرکب) آتشک که مرضی است مشهور. (آنندراج): از اطوار ناملایم جمعی از این طبقه گل بدنامی شکفته و صیت شهرت آن طایفه ٔ پاکدامنان را به لوث تهمت آلوده ساخته. (میرزا صادق دستغیب در بیان زنان متعه در ایران).
پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا
وارد حساب کاربری
خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید
ثبت نام
کنید.