معنی گل شدن در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

گل شدن. [گ ُ ش ُ دَ] (مص مرکب) کنایه از ظاهر شدن و فاش گردیدن. (برهان). ظاهر شدن. (غیاث) (آنندراج). || خاموش شدن. (آنندراج) (مجموعه ٔ مترادفات ص 241):
در این داوریگاه ظلمت نشان
شد از باد شمشیر گل شمع جان.
ارسلان خان والا (از آنندراج).
|| کنایه از عظمت و بزرگی یافتن. (برهان) (آنندراج).

گل شدن. [گ ِ ش ُ دَ] (مص مرکب) کنایه از آلوده شدن. (آنندراج):
میرسد از سازش ما یار را آلودگی
گر خدا را دست از تخمیر آدم گل شود.
طاهر وحید (از آنندراج).

فرهنگ فارسی هوشیار

(مصدر) تولید گل و لای شدن، آلوده شدن.

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر