گندلی در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
لغت نامه دهخدا
گندلی. [گ ُ دُ / دِ] (ص) چیز گرد مانند گلوله. (فرهنگ نظام). صحیح گندله است. رجوع به گندله شود.
حل جدول
گرد.
گرد
گویش مازندرانی
غلت خوردن در سرازیری
فرهنگ فارسی هوشیار
(اسم) ریسمان گلوله شده.
فرهنگ عوامانه
به معنی گرد است.
پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.