معنی گواتر در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

گواتر. [ت ُ] (اِخ) طایفه ای از طوایف ناحیه ٔ مکران. (جغرافیای سیاسی کیهان ص 101).

گواتر. [گ َ ت ِ] (اِخ) ده کوچکی است از دهستان باهوکلات بخش دشتیاری شهرستان چاه بهار که در 55000 گزی جنوب خاوری دشتیاری، کنار دریای عمان واقع شده است. سکنه ٔ آن 3 خانوار است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8). این بندر در 25 درجه ٔ عرض شمالی و 59 درجه ٔ طول شرقی پاریس و 10 درجه ٔ طول شرقی طهران واقع شده است.

فرهنگ معین

(گُ) [فر.] (اِ.) بزرگ شدن غده تیروئید در قسمت جلوی گردن، غمباد.

فرهنگ عمید

عارضۀ بزرگ شدن بیش از حد غدۀ تیروئید که به دلیل کمبود ید در غذا، کم‌کاری یا پرکاری این غده، التهاب، و عفونت آن به‌وجود می‌آید و نشانۀ آن برجستگی غیرطبیعی در زیر گلوی بیمار است، جخش،

حل جدول

ورم غده تیروئید

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر