معنی گواهی در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
گواهی. [گ ُ] (حامص) شهادت. (آنندراج) (دهار): بس است او برای گواهی. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 319). من به اعتماد تو تعلق به گواهی درخت کردم. (کلیله و دمنه). میعادی معین گشت که قاضی... به گواهی درخت حکم کند. (کلیله و دمنه).
مرا ز خضر طریقت نصیحتی یاد است
که بی گواهی خاطر به هیچ راه مرو.
صائب.
(~.) (حامص.) شهادت، تأیید و تصدیق درستی یا نادرستی امری.
شهادت: دل من همی داد گفتی گوایی / که باشد مرا روزی از تو جدایی (فرخی: ۳۹۴)،
* گواهی خواستن: (مصدر متعدی) از کسی شهادت خواستن، به شهادت طلبیدن،
* گواهی دادن: (مصدر لازم) شهادت دادن،
شهادت
استشهاد، تایید، تصدیق، شهادت، تاییدیه، گواهینامه، مدرک
شهادت