معنی گورکی در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

گورکی. [گُرْ] (اِخ) الکسیس ماکسیموویچ پیشکوف، معروف به ماکسیم (1868- 1936 م.). نویسنده ٔ روس که در نیژنی نووگورود متولد شد. برخی از آثارش عبارتند از: زندگانی کودکی من، ولگردان، مادر. سبک او سبک رئالیست است. رجوع به ماکسیم گورکی شود.

گورکی. (اِخ) نیژنی نوووگورود. شهری از روسیه که در پیوستگاه رودخانه ٔ ولگا و اکا قرار دارد. جمعیت این شهر942000 تن است. هفته بازار قدیمی مشهوری در این شهر وجود دارد. گورکی شهری صنعتی است و کارخانه های آهن سازی و اتومبیل سازی وتصفیه خانه ٔ نفت و کارخانه های صنایع شیمیایی دارد.

گورکی. [رَ] (اِخ) ده کوچکی است ازدهستان مارز بخش کهنوج شهرستان جیرفت واقع در 148000 گزی جنوب کهنوج و سر راه مالرو انگدان به کهنوج. سکنه ٔ آن 4 تن است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).

حل جدول

نویسنده اثر مادر

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر