معنی گوشمالی در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
گوشمالی. (حامص مرکب) سیاست. تنبیه. مجازات:
از حلقه ٔ او به گوشمالی
گوش ادبم مباد خالی.
نظامی.
رجوع به گوشمال شود.
- گوشمالی دادن، گوشمال دادن.
رجوع به گوشمال دادن شود.
|| در اصطلاح موسیقی کوک کردن و به ارتعاش درآوردن سیم یا زه ذوات الاوتار یا سازهای زهی:
مالشی بایست ما را زان که بربط را همی
گوشمالی شرط باشد تا درآید در نوا.
سنایی.
(حامص.) تنبیه.
تنبیه، ادب کردن
کنایه از ادب کردن
تادیب، تنبیه، سیاست، مجازات
سیاست، تنبیه، مجازات