معنی یانه در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

یانه. [ن َ / ن ِ] (پسوند) برای نسبت در کلمات آید: عامیانه، شادیانه، سغدیانه:
با چنگ سغدیانه و با بالغ و کباب
آمد بخوان چاکر خود خواجه با صواب.
عماره.
موشکان طبل شادیانه زدند.
عبید زاکانی.

یانه. [ن َ / ن ِ] (اِ) هاون و آن ظرفی است که چیزها در آن کوبند. (از برهان). هاون. (جهانگیری) (انجمن آرا) (آنندراج) (رشیدی):
همچو یاور شده سرگرزت
تا چو یانه کند سر دشمن.
فتاحی نیشابوری.
- امثال:
اگر مردی سر یانه را بشکن. (امثال و حکم دهخدا ج 1 ص 228).
|| بزرک و آن تخمی است که روغن از آن گیرند و به عربی کتان خوانند. (از برهان) (آنندراج). کتان. (انجمن آرا).تخم کتان که از آن روغن کشند. (الفاظ الادویه).

یانه. [یان ْ ن َ] (اِخ) یکی از قلاع مشهور جزیره ٔ صقلیه (سیسیل) که ابوالصواب کاتت یانی بدان منسوب است. (از معجم البلدان یاقوت).

یانه. [یان ْن َ] (اِخ) شطی است در اسپانیا و پرتغال که دو شهر مارده و بطلیوس را مشروب میکند و در اقیانوس اطلس میریزد. طول آن 640 کیلومتر است. (از حلل السندسیه).

فرهنگ معین

هاون، بزرک و تخم کتان. [خوانش: (ن) (اِ.)]

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر