معنی یبوست در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
یبوست. [ی ُ س َ] (ع اِمص) یبوسه. خشکی و عدم تری. (ناظم الاطباء). خشکی. (غیاث اللغات) (السامی):
گرچه در خشکی هزاران رنگهاست
ماهیان را با یبوست جنگهاست.
مولوی.
|| ضمور و لاغری. (ناظم الاطباء). || ناروانی (در شکم). بستگی در شکم. مقابل لینت.
- یبوست معده، اجابت نکردن آن. قبض آن.
(اِمص.) خشکی، عدم رطوبت، در فارسی: خشکی مزاج و کار نکردن شکم. [خوانش: (یُ سَ) [ع. یبوسه]]
(پزشکی) نوعی اختلال رودهای که در آن عمل دفع با دشواری صورت میگیرد و معمولاً به علت کمتحرکی و کم نوشیدن مایعات ایجاد میشود،
[مقابلِ رطوبت] [قدیمی] خشکی،
عارضه ای در دستگاه گوارش
خشکی، قبض،
(متضاد) لینت
خشکی، خشکی مزاج دراین عارضه ماده دفعی در روده ها خشکی و سفتی خاصی پیدا میکند و دفع آنها باصعوبت انجام میشود.
یَبُوسَت، غیر از معانی مصدری، خشکی،